در میان انبوه نقدهای وحشتناک و تیزی که برای فیلم متری شیش و نیم پیچیده اند و در میان سیل منتقدانی که دانش سینماییشان از چغندر فرا تر نرفته و می گویند این فیلم یک پست رفت بسیار بزرگ برای کارگردان است دو منتقد به شدت از فیلم تعریف کردند. بکنیدش سه نفر منتقد حرفه ای نیستم اما قطعا چیزی که دیدم از بهترین های سینمای ایران و صد البته تا اینجا بهترینشان از نظر من بوده. دلایلم را عرض میکنم موافق نبودید نبودید شاید شما خوشتان نیاید برایم مهم نیست آن چه که هست عوض نمی شود.

به شدت هر چه تمام تر خطر اسپویل

با اشکالات و بدی ها شروع می کنم.

صدابرداری و صداگذاری مزخرف بود به سعید روستایی پیشنهاد می کنم برود لحظه ای که یکی از آن ماموران داخل استخر می رود برای گرفتن ناصر را دوباره  ببیند دقیقا قبل از گذاشتن پا در استخر صدای آب می آید که فاجعه ای است تکنیکال.

یا در سکانسی که پلیس ها در اوایل فیلم دور هم جمع میشوند تا نقشه بپچینند برای گرفتن ناصر قبل آن صدای باز و بسته شدن سلول هایی که یکی پس از دیگری باز و بسته می شوند تا آن ها رد شوند واقعا بد بود حتی متوجه حرف هایی که میزنند هم نمی شویم چه برسد به داستان آن لحظه و ... 

سکانس های اضافه زیاد دارد چندتایی می گویم باقیش را خودتان ببینید :

پدری که پسر خودش را میفروشد تا به زندان نرود و بتواند بازهم بکشد. به ظاهر درد را می خواهد نمایش دهد اما نمی تواند و موفق نیست. مخاطب های کمی حرفه ای تر نگاه ناصر را می شناسند و می گویند نگاه ناصر به آن بچه که گناه پدرش را در زندان قرار است به گردن بگیرد مانند نگاه ناصر به خواهر زاده اش است در زمان چرخ و فلک زدن مظلومانه. اما این نمایش کافی نیست حس ندارد و قدرت فهم برای مخاطب عام نمی آورد موفق نیست نه به خاطر تجربه نداشتن بلکه بخاطر بلد نبودن.

سکانس افتضاح بعدی جایست که وحید با پدر مادر و خانواده ناصر به دیدن او میایند تا اینجای کار البته اضافه نیست اما وقتی اضافه می شود که آخرایش کار به جنگ و دعوا می کشد انقدر شدید آن سکانس را می خواهد با موزیک و گریه و فریاد بالا بکشد که انگار نه انگار این متد برای تبلیغات بازرگانیست نه سینمای امروز و دیروز و کلاسیک

بازی های مصنوعی هم دارد معادی در بعضی سکانس ها فراز و نشیب کاراکتری دارد و نوید هم بیرون از زندان و مخصوصا جلوی قاضی کم لحن عوض نمی کند که این بدون ترس بودن صدا جلوی قاضی بد است. اما در بقیه سکانس ها به قدری خوب جبران می کنند که به روال عادی نمی توان اشکالی بزرگ از آنها گرفت. مخصوصا که چند پلان شاهکار بازی کردند.

مشکل دیگر الفاظ رکیک است می توانست روستایی در این مورد از واقعیت فاصله بیشتر بگیرد و دلیلی نداشت انقدر الفاظ سنگین و چند وجهی به کار بگیرد که بگوید شخصیت من بد دهن هم هست و ... 

در این فاز می خواهم کمی از نکات خوب و قدرتمند فیلم بگویم تا بدانید چرا می گویم این فیلم بهترین تاریخ سینمای ایران است.

خوب:

بعد هنری بسیار جالب است بجز در صحنه ای که برای انگشت نگاری به زندان رفته است و دوربین از فکوس روی خشت دیوار شروع می کند تا به کله نوید برسد که من آن را افتضاح می نامم حتی اگر برای معرفی بافت دیوار باشد. باقی صحنه های هنر عالیست مخصوصا آن شات عالی داخه زاغه نشین ها که همه خانم ها در حال کشیدن داخل لوله هستند و پیمان می گوید بد نگذرد و چه جای خوبی کاشته شده آن دوربین پشت لوله.

بازی گری هم از نکات خوب بود واقعا شوکه کننده و رنج کشیده به نظر می رسید اما همان طور که قبلا گفتم مشکل هایی هرچند ریز داشت.

عالی:

نکات عالی را با جم و جور بودن داستان شروع میکنم در کمتر فیلم ایرانی همچین داستان قوی بدون وقفه ای می بینید و با این عظمت و فراگیری لوکیشنی هنوز روی یک اتفاق و حول آن می چرخد و آن اتفاق ناصر خاکباز است که قسمتی دنبال او قسمتی روال اداری و زندانی او و قسمتی روزهای آخرش پیدا می شود. این موضوع تقریبا منحصر به فرد است و از این بابت و فیلمنامه ای این چنینی از سعید روستایی تشکر میکنم.

از کشش و تعلیق بطنی داستان برایتان بگویم. همین که قرار است از هیچ صفر با اطلاعات به دست آمده از خرده فروش ها یکی یکی پیش روی کرد و به بالا رفت خود جذابیت فوق العاده ای دارد حالا این موضوع را بگذارید کنار اصل جذابیت و تعلیق داستان سر اتفاقات کوتاه و داستان های کوچکیست که بر سر پیمان معادی می افتد و او بر سر داستان می آورد و داستان سر ناصر میاورد و ناصر سر مای بیننده فیلم از این نظر عالیست. مخصوصا سکانسی که ناصر قرار است انبردست را به پا به سمت خود بکشد خیلی جا افتاده و خوب است.

حرف بعدی این که کارگردان کاراکترها را می شناسد نه بر اساس نقش فیلم بلکه بر اساس واقعیت که این فوق العاده به او کمک کرده و فیلم را جلو می اندازد. سکانس اعدام را بیاد بیاورد جایی که یکی از آن مافیای گردن کلفت از طناب اعدام ترسیده و شلوار خود را خیس کرده. من دقیقا این روایت را پارسال از کسی شنیدم که بعد از دستگیری یکی از سرکرده های مواد مخدر رشت او پای طناب اعدام شلوارش را خیس کرده. این مورد و موارد بسیار زیاد دیگری که تماما بر اساس واقعیت و در دنیای واقعی اتفاق افتاده اند به ما فیلمنامه ای خوب می داند که نام فیلم نامه را فیلمنامه غریزی می گذارم چون تاکید بر واقعیت های ریزی دارد که ممکن است در آینده و در ابعاد بزرگتر تکرار شوند و یک جور به غریزه خلافکاران بر می گردد تا داستان جدید.

از نورپردازی عالی فیلم نیز نمی توان چشم پوشی کرد کارگردان رنگ های مکمل را خوب می شناسد و از آنها به خوبی استفاده می کند سکانس داخل زندان و دستشویی نارنجی موید آن است از یک طرف بالای سر نوید نور نارنجی و از طرفی سلول آبیست که مکمل هم اند. شاید اشکال نورپردازی به ناتوانی درک کارگردان از کارکرد رنگ های سمی محدود شود اما تا همین قدر دانش کم در نور شناسی برای او و سینمای ایران غنیمتیست اساسی.

اما برسیم به نکات فوق العاده فیلم که در اینجا خود را از دیگر فیلم ها جدا می کند و حتی از نظر من می تواند در 100 فیلم تاریخ هم قرار گیرد:

فیلمساز درد را می شناسد هم درد پلیس که لنگ پاسخ دادن به دادگاه است و هم درد معتاد ها که خود آنان را بیمار می نامد.

آخرین و مهم ترین نکته فیلم را بگویم و تمام و آن این است که فیلم سبک دارد (خدای من سبک داشتن در این دورانی که امثال مثل فرهادی و بزرگتر از کوبریک ها برای به دست آوردنش به هر دری زدند و در نهایت موفق نشدند که هیچ جا هم زدند می دانید یعنی چه؟ میدانید هنری که در نهایت سبک کوبیسم را نهاد و تا قرن ها پابرجاست یعنی چه؟ میدانید ممکن است چند نفر در ایران و جهان از این سبک روستایی پیروی کنن؟ میدانید مکتب ساختن یعنی چه؟) سبک در ذره ذره فیلم هویداست کپی کاری در آن نمی بینیم کمی رگه هایش را در ابد و یک روز و فیلم کوتاه مراسم آقای روستایی دیده بودم اما اینجا طوفان به پا کرده قالب سبکش بر متد هنر در پس و داستان در پیش است شات های هنری عالی از لوله های معتاد خوابیده و پنت هاوس فلان قدر متری باعث نمیشود داستان از بین برود و داستان کار خود را جلو می برد اما این کار با زیبایی فیلم را از دیگر فیلم های ایرانی جلو می کشد انگار نه انگار که مدت هاست در سینما نشسته ای زمان برایت حل می شود مانند خوردن نسکافه که نمی دانی کی شروع شد و کی تمام شد. در کل قبل از مرگتان ببینیدش آنهم در سینما نه در پشت مانیتور و تلویزیون. آفرین به سعید روستایی و تیم سازنده اش.

نمره من به فیلم 2.67 از 4 نمره